برنامهریزی شهری چیست؟
در سال ۲۰۰۷، جمعیت شهری جهان از روستاییان پیشی گرفت. این رخداد، به عنوان نقطه عطف بزرگی در تاریخ تمدن بشری بود. بیش از نیمی از کل گونههای انسانی – یعنی تقریباً ۴ میلیارد نفر – اکنون در مناطق شهری زندگی میکنند. اکنون شهرها، به طور رسمی، انسانیترین مکانهای روی زمین هستند.
این آگاهی سپس یک سؤال اساسی را در ذهن ایجاد میکند، ما باید با شهرهای خود چه کنیم؟ جریان شهرنشینی هیچ نشانهای از توقف در خود ندارد. شهرها به رشد خود ادامه خواهند داد و رشد بیوقفه میتواند برای ما یا علیه ما مؤثر باشد. درک این موضوع که آینده بشریت و شاید سیاره زمین بستگی به نحوه شکلگیری شهرهای ما دارد، اهمیت این موضوع را بیش از پیش میسازد. شکلدادن به شهرها برای مطابقت هرچه بیشتر با زندگی انسان به هیچ وجه کار آسانی نیست. خوشبختانه، ما ابزار لازم برای پرداختن به این موضوع را در اختیار داریم که به آن برنامهریزی شهری میگویند.
برنامهریزی شهری، در مقیاسهای متفاوت از برنامهریزی شهرک تا شهر، یک رشته میانرشتهای است که مناطق شهری را موردمطالعه قرار میدهد و اینکه چگونه میتوانیم به طور هدفمند توسعه آنها را هدایت کنیم، برای ایجاد شهرهایی که سازمانیافته، جذاب و از همه مهمتر قابل زندگی هستند.
انجمن برنامهریزی آمریکا برنامهریزی شهری را به شرح زیر تعریف میکند:
«حرفهای پویا است که با ایجاد مکانهای راحتتر، عادلانهتر، سالمتر، کارآمد و جذابتر برای نسلهای حال و آینده در جهت بهبود رفاه مردم و جوامع آنها تلاش میکند.»
دانشگاه مک گیل در کانادا تعریفی عملیتر ارائه داده است که شاید بیشتر مربوط به زمینههای امروزی باشد:
«یک فرایند فنی و سیاسی مربوط به رفاه مردم، کنترل استفاده از زمین، طراحی محیط شهری از جمله شبکههای حملونقل و ارتباطات و حفاظت و تقویت محیط طبیعی است.»
همانطور که گفته شد، این زمینه پیچیده جنبههای بسیاری را از جنبههای فنی و ملموس مانند کاربری اراضی، زیرساختها و سیستمهای حملونقل، تا رسیدن به همتایان انتزاعیتر خود مانند جمعیتشناسی اجتماعی – فرهنگی، اقتصاد منطقهای و سیاستهای عمومی را ترکیب میکند. شهرها موجودات زنده پیچیدهای هستند، بنابراین برنامهریزان شهری باید همه این عناصر را در نظر بگیرند تا منافع ذینفعان مختلف، دولتی و خصوصی را برآورده سازند. هنگام برنامهریزی برای شهرها، باید به تمامی ابعاد یک مسئله توجه نمود، زیرا جواب هر مشکلی تمایل به چندلایه و چندوجهی دارد.
علاوه بر این، در حالی که برنامهریزی شهری یک زمینه مشخص محسوب میشود، ارتباط نزدیکی با طراحی شهری، مکان سازی، معماری، معماری منظر و سایر زمینههای مربوط به مطالعات شهری یا علوم مکانی دارد. متخصصان این زمینهها غالباً در همان پروژهها همکاری میکنند، زیرا مجموعه مهارتهای آنها از نزدیک با یکدیگر در ارتباط هستند و بنابراین برای حل مشکلات مشابه تلاش میکنند. در طول تاریخ، چهرههای قابلتوجهی در زمینه برنامهریزی شهری (که همه آنها لزوماً دارای تخصص برنامهریز شهری نیستند) شامل پاتریک گدس، ژرژ – اوژن هوسمان، ابنزر هوارد، جین جیکوبز و ویلیام اچ. وایت هستند.
چرا (و چگونه میتوان) شهرها را برنامهریزی کرد؟
در ابتدا دلیل نیاز به برنامهریزی شهرها را مشخص کردهایم، زیرا اهمیت آنها در زندگی ما فقط با پیشرفت زمان افزایش مییابد. نحوه توسعه تمدن، تحت تأثیر شهرهایی خواهد بود که در آن زندگی میکنیم و سرنوشت ما به عنوان یکگونه، ناگزیر با آن همراه خواهد شد.
برنامهریزی شهری راهی به ما میدهد تا بتوانیم این روند را بهگونهای تحت تأثیر قرار دهیم که به نفع ما باشد. همانطور که جین جیکوبز گفت، انسانها شهرها را میسازند، و این انسانها هستند که شهرها باید از آنها مراقبت کنند – زیرا، همانطور که ما شهرهای خود را شکل میدهیم، آنها نیز در عوض ما را شکل میدهند و ما میخواهیم اطمینان حاصل کنیم که آنها به شکل درست ما را شکل میدهند.
این رویکرد انسانمحور به برنامهریزی شهری در ابتدا بدیهی به نظر میرسد، اما واقعاً چنین نیست. اگر فقط به تاریخ اخیر تمدن بشری نگاه کنیم، خواهیم دید که اغلب انسان به عنوان موضوع اصلی در برنامهریزی شهری مطرح نیست. در عوض، این ساختمانهای بلند و اتومبیلها هستند که مورد توجه واقع شدهاند. شواهد این امر در بسیاری از مناطق واضح است، منافع سرمایهداری غالباً از منافع انسانگرایانه فراتر میرود. مسلماً همه چیز در حال تغییر است. اما چندین دهه طول کشید تا ما متوجه اشتباه در راهحلهای خود شویم؛ بنابراین، فرآیند برنامهریزی انسانی و از سطح پایین به بالا چالش برانگیزترین مشکلی است که برنامهریزان شهری باید حل کنند.
برنامهریزی برای مصلحت دیگر کار نمیکند. مثل این است که آینده را برای امروز معامله کنید. در عوض، ما باید برای پایداری برنامهریزی کنیم، همانطور که سازمان ملل از طریق ۱۷ شاخص برای توسعه پایدار (SDG) از آنها حمایت میکند؛ بنابراین همه چیز را برنامهریزی کنید. آرمانشهر را تا حد ممکن به واقعیت نزدیک کنید.
این نتیجه برنامهریزی شهری است. همانطور که قبلاً مشخص کردیم، راهحلهای برنامهریزی شهری بهندرت ساده هستند. به همین دلیل همیشه سازشهایی وجود خواهد داشت، نواقصی که باید با آنها زندگی کنیم. پس آیا این کار بیهوده است؟ برنامهریزی شهری هرگز کار بیهودهای نیست. اگر چنین باشد، ما شهرهای زیبایی مانند لندن و پاریس، کلانشهرهای باشکوهی مانند توکیو، سیدنی و نیویورک نخواهیم داشت.
نتیجهگیری: بشریت یا شهرنشینی
با وجود تمام صفات منفی مرتبط با شهرها، انسانها به سمت آنها کشیده میشوند ما مرتباً به سمت شهرها حرکت میکنیم، در گوشهوکنار آنها مستقر میشویم و آنها را خانه صدا میکنیم. این یکروند جهانی و خاص برای گونهها بوده و بشر و شهرها دستبهدست هم میدهند.
بنابراین نمیتوان اهمیت برنامهریزی شهری را بیش از حد بیان کرد. در ابتدا ما شهرها را شکل میدهیم و آنها را متناسب با تصویر خود برنامهریزی، طراحی و توسعه میدهیم. اما در درازمدت، شهرها به ما شکل میدهند. خانههای ما تصمیم میگیرند که چگونه زندگی میکنیم. خیابانهای ما بر نحوه راهرفتن و پارکها بر نحوه بازی و تعاملات اجتماعی ما تأثیر میگذارد.
با گذشت زمان، شهرهای ما هویت، شخصیت و حتی احساسات ما را تشکیل میدهند و به همین دلیل، رابطه بین بشریت و شهرنشینی لازم نیست متضاد باشد و در عوض میتوانیم با آن همزیستی کنیم. در نهایت برنامهریزی شهرها به معنای برنامهریزی برای سرنوشت گونههای ما است و انجام این کار خرد فوقالعادهای میطلبد.